ای خواهر حزین ای غم قرين من
شد لحظه یی فراق ای هم نشین من
شد لحضه یی زنی بوسه به حنجرم
رسم عمل دهی فرمان مادرم
زانو زده اجل بین در کمین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
ای خواهرا بیا عمرم بسر رسید
بر کوکب وجود وقت سحر رسید
بشنو نصایح، دم آخرين من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
برجای مادری بر من تو خواهرا
کن مادری بمن ای مادرا مرا
بنما دعا دگرای دل حزین من شد
لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
ای همسفر مرا شد لحظه یی وداع
میگویم ات دعا میخوان بمن دعا
دیگر به قتله گاه آیی به بین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
غم پرورا تویی از بعد من امیر
برپرشکستگان آواره ای اسیر
این مصلحت بود حکم مبین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
باری که تاکنون بودی بدوش من
بردوش تونهم ای غصه نوش من
تویی سواری پی بر پشت زین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین
من شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
بابا تویی بدان برخيل طفلکان
هم عمه یی وهم بابای مهربان
از یاوران من ياورتربن من
شد لحظه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
راس منير من هر جا و هر کجا
آیات حق کند تکرار و بر ملا
تفسیر آن بخوان رعب آفرین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
شاها يقين بودخون تو آشکار من
صبح ظلم بود ناپایدار و تار
پاینده نور تست باشد یقین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه یی فراق ای هم نشین من
ای گمشده بود اشک دو چشم تو
چون پتک آهنین بر فرق خصم تو
کن نوحه ای بلند در سرزمین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
ای خواهر حزین ای غم قرين من
شد لحظه یی فراق ای هم نشین من
شد لحضه یی زنی بوسه به حنجرم
رسم عمل دهی فرمان مادرم
زانو زده اجل بین در کمین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
ای خواهرا بیا عمرم بسر رسید
بر کوکب وجود وقت سحر رسید
بشنو نصایح، دم آخرين من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
برجای مادری بر من تو خواهرا
کن مادری بمن ای مادرا مرا
بنما دعا دگرای دل حزین من شد
لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
ای همسفر مرا شد لحظه یی وداع
میگویم ات دعا میخوان بمن دعا
دیگر به قتله گاه آیی به بین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
غم پرورا تویی از بعد من امیر
برپرشکستگان آواره ای اسیر
این مصلحت بود حکم مبین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
باری که تاکنون بودی بدوش من
بردوش تونهم ای غصه نوش من
تویی سواری پی بر پشت زین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین
من شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
بابا تویی بدان برخيل طفلکان
هم عمه یی وهم بابای مهربان
از یاوران من ياورتربن من
شد لحظه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
راس منير من هر جا و هر کجا
آیات حق کند تکرار و بر ملا
تفسیر آن بخوان رعب آفرین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من
شاها يقين بودخون تو آشکار من
صبح ظلم بود ناپایدار و تار
پاینده نور تست باشد یقین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه یی فراق ای هم نشین من
ای گمشده بود اشک دو چشم تو
چون پتک آهنین بر فرق خصم تو
کن نوحه ای بلند در سرزمین من
شد لحضه یی فراق ای همنشین من
ای خواهر حزین ای غم قرین من
شد لحظه بی فراق ای هم نشین من